۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

فرمانده توپخانه سپاه

فرمانده توپخانه سپاه

فرمانده توپخانه سپاه

جزئیات

سردار شهید حسن شفیع‌زاده به روایت سردار شهید غلامرضا یزدانی

16 اردیبهشت 1399
حسن شفیع‌زاده در طراحی و پشتیبانی آتش برای عملیات‌های مختلف و در وضعیت‌های متفاوت، تدابیر ویژه خودش را داشت. در عملیات والفجر۸ آتش را طوری طراحی کرد که امروز همه متفق‌القولند كه تا آن زمان چنین آتش پشتیبانی به آن شكل طراحی نشده بود. شاید اگر تدبیر حسن نبود، ما در پشتیبانی نیروها موفق نمی‌شدیم و شاید سرنوشت عملیات والفجر۸ به گونه‌ سردار شهید غلامرضا یزدانیدیگری رقم می‌خورد. در این عملیات، توپخانه سپاه با مدیریت و فرماندهی حسن شفیع‌زاده طوری كار می‌كرد كه درصد بالای موفقیت عملیات به وسیله پشتیبانی آتش به دست آمد. برای عملیاتی مثل عملیات خیبر، حسن طرح دیگری ارایه ‌كرد و طور دیگری عمل كرد. برای عملیاتی مثل بدر هم كه عقبه‌مان سی چهل كیلومتر آب بود و اصلا خشكی نداشتیم، طراحی ویژه‌ای كرد. حالا امروز اگر بخواهیم برای چند عملیات مشابه عملیات‌های والفجر۸، كربلای۵، بدر و خیبر طراحی آتش كنیم، احتمالا با كمی تغییر، همان نقشه آتش را پیاده می‌کنیم.
***
حسن شفیع‌زاده مصداق حدیث امیرالمومنین(ع) بود كه فرمودند همیشه عمق دشمن را ببینید. نگاه حسن همیشه به آخر خط بود. بعد از جنگ، هر وقت می‌نشستیم تا درباره توپخانه و اهداف و دستاوردهای‌مان صحبت کنیم، می‌دیدیم به همین یافته‌هایی رسیده‌ایم که حسن همان اوایل دهه ۶۰ و در دل جنگ رسیده بود. فکرها و ایده‌های حسن بعد از سال‌ها تغییر و تحول، هنوز زنده است و این نشان‌دهنده‌ این است كه طرح‌هایش حسن بر مبنای اصول درست و منطقی بودند.
***
حسن نیازمندی‌های عملیات‌ها در صحنه جنگ و پشتیبانی آتش را با آموزش‌ها تطبیق داد. او با ایجاد دانشكده توپخانه، هرچه را در جبهه نیاز داشتیم به پشت جبهه آورد و به دانشکده منتقل كرد و نیازها را تعریف كرد. آن‌چه ما در جنگ نیاز داشتیم در دانشكده تدریس می‌شد.
حسن طوری مربی و مسئول آموزشی را مجاب‌ می‌کرد که می‌دانست حضورش در عقبه و آموزش‌ دادن نیروها باعث نجات یک گردان و حتی تیپ می‌شود. مربی به اهمیت كارش پی برده بود و همین، در دانشکده ماندگارش می‌کرد. گچ برایش نقش كلاش را داشت و تخته سیاه، نقش خاكریز. شرایط را طوری کرده بود که فردی كه علاقه‌مند بود به خط مقدم برود، خودش را در خط اول می‌دید.
***
رمز موفقیت حسن شفیع‌زاده این بود كه با نیروهای تحت امرش یک ارتباط عمیق برقرار می‌كرد. اصلا نگاه نمی‌كرد كه این فرمانده آتشبار است، فرمانده گروه است‌، فرمانده قبضه است یا یک سرباز. حسن شفیع‌زاده ورای تمام این مصداق‌ها یک رزمنده را می‌دید که باید آموزش می‌گرفت و سازماندهی می‌شد و پای کار می‌آمد.
شفیع‌زاده به تعداد آدم‌هایی كه در اختیارش بود، فكر و ایده داشت. می‌دانست نظر فلان فرمانده تحت امرش در مورد سردار شهید حسن شفیع‌زادهفلان مطلب چیست، چون همیشه با آن‌ها صحبت می‌كرد و نظرشان را می‌گرفت و در ذهن نگه‌می‌داشت. وقتی در جلسات مهم با فرماندهان رده‌بالا شركت می‌كرد فقط نظر حسن شفیع‌زاده را بیان نمی‌كرد. چون نظر همه نیروهایش را داشت، فكر مجموعه توپخانه را بیان می‌كرد. در چنین وضعیتی وقتی می‌خواست تصمیمی بگیرد و به مرحله اجرا دربیاورد، همه از فكر و نظرش استقبال می‌كردند.
بسیاری از فرماندهان توپخانه و گردان و گروه كه شهید شدند و حتی بسیاری از آن‌ها كه الان زنده هستند سرباز بودند. یعنی آمده بودند در توپخانه خدمت سربازی‌شان را بگذرانند ولی هنر مدیریتی شفیع‌زاده این بود كه از سربازی كه آمده بود دو سال خدمت كند و دنبال زندگی‌اش برود، فرمانده تربیت می‌کرد. خیلی‌های‌شان شیفته اخلاق حسن می‌شدند و بعد از خدمت سربازی‌ در توپخانه ماندگار می‌شدند.
***
یک‌بار بچه‌ها سفره غذا را پهن کردند و همه سر سفره نشستیم. کسی که کنارم نشسته بود شفیع‌زاده را نمی‌شناخت و فقط اسمش را شنیده بود. دور و برش را نگاه می‌کرد و می‌دید یك نفر دارد تندتند از قابلمه غذا می‌كشد و پخش می‌كند و تند و فرز پارچ آب و لیوان می‌آورد، بقیه بچه‌ها هم می‌گویند و می‌خندند. بی‌مقدمه پرسید: «شفیع‌زاده كدومه؟» حسن را که داشت بشقاب‌های غذا را سر سفره می‌گذاشت نشانش دادم و گفتم: «این شفیع‌زاده است.» متعجب پرسید: «همین که داره غذا می‌کشه و پخش می‌کنه؟!» گفتم: «خب، آره.» متحیرتر پرسید: «واقعا این فرمانده توپخانه سپاهه؟!» گفتم: «بله!» هاج‌وواج نگاهم می‌کرد. گفتم: «چی شده؟» گفت: «فکر می‌کردم شفیع‌زاده یه آدم خیلی باابهت باشه که اخم‌هاش تو همه.» طوری حسن را خریدارانه نگاه می‌کرد که انگار یك دنیای جدید به رویش باز شده. دیگر از حسن دست نکشید و شد نیروی توپخانه. بعدها هم از فرماندهان توپخانه شد.

نویسنده: میثم راستاد

مقاله ها مرتبط