۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

ماهی‌ها گم نمی‌شوند

ماهی‌ها گم نمی‌شوند

ماهی‌ها گم نمی‌شوند

جزئیات

ویژه سالگرد عملیات بدر به روایت خادمین شهدا-فدک

16 فروردین 1399
ماهی‌ها گم نمی‌شوند، می‌توانند شنا کنند در دل دریا... در دل اقیانوس... حتی در دل تاریخ...
به مناسبت سالگرد عملیات بدر به گفت‌و‌گو با سیدمجید بن‌شاهی جانباز گرانقدر دفاع مقدس و مسئول گروهان اخلاص در گردان جعفر‌طیار نشستیم، اما یاد و خاطرۀ پررنگی که از همرزمش شهید محمد ابراهیمی در ذهن او پررنگ مانده، مسیر گفت‌و‌گوی‌مان را تغییر داد.
شهید ابراهیمی جوانی از خطه خوزستان، از جمله غواصان زبده عملیات بدر بود که با توجه به تسلط خاصی که در آب داشت به او لقب «ماهی» داده بودند.

 
 
اولین‌بار او را در مجموعه ورزشی جهان‌آرا دیدم. محمد ابراهیمی از بچه‌های عرب‌زبان اهواز و ساکن منطقه لشکرآباد، جوانی خوش‌رو و خوش‌اخلاق، اهل نماز شب و بسیار متواضع بود. از دوران نوجوانی در شنا مهارت خاصی داشت. او از نخستین افرادی بود که آموزش غواصی را در نیروی‌دریایی ارتش به صورت کلاسیک گذرانده بود و وظیفه آموزش شنا به نیروهای بسیجی تیپ و لشکرهای استان‌های دیگر را به عهده گرفته بود. به علت مهارتش در یاد دادن شنا، همه‌ می‌خواستند حتما زیر نظر او آموزش ببینند. صوت قرآن بسیار زیبایی داشت. این آیه ذکر همیشگی‌اش بود: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ(بقره/۱۵۵ و ۱۵۶)
وقتی خبرنگار اسکندر کوتی با او مصاحبه می‌کرد، محمد طوری حرف می‌زد که برداشت می­کردیم می­خواهد همانند بی‌بی فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بی‌مزار باشد و ناپیدا.
***
در آن دوره از جنگ، اکثر عملیات‌ها به عملیات‌های آبی-خاکی تبدیل شده بودند و نیاز به یادگیری شنا در نیروها احساس می‌شد. در عملیات بدر، محمد مسئول غواص‌های گردان جعفرطیار شد. عملیات بدر جزو عملیات‌های اصلی و بسیار دشوار آبی-خاکی بود. هر گردان یک دسته غواص بین ۲۵ تا ۴۰ نفر داشت. غواص‌ها جزو اولین نیروهایی بودند که برای شکستن خطوط دشمن درگیر می‌شدند و بعد از این درگیری، نیروها وارد عمل می‌شدند. بعد از شکسته شدن خط، بین بچه‌ها پچ‌پچ‌هایی درگرفت. از دیشب خبری از محمد نبود. کسی اسیر یا شهید شدن، حتی زخمی شدنش را ندیده بود. محمد در کارش ماهر بود و گم شدنش قابل باور نبود.  این در حالی بود که تعدادی از غواص‌ها شهید شده بودند. عملیات تمام شد و پیکر تعدادی از شهدا را برگرداندیم. با وجود این، تعداد زیادی از شهدا در منطقه باقی مانده بودند. گاهی پیش می‌آمد که در بعضی عملیات‌ها نیروهای یگان‌ها با هم قاتی می‌شدند. بین شهدا و غواص‌های دیگر یگان‌ها و تیپ‌ها به دنبال او گشتیم. هیچ اثری از محمد نبود.
محمد در عملیات بدر جزو غواصانی بود که به گردان کربلا داده شده بودند. شاید بعد از شکستن خط، لباس غواصی را تعویض کرده بود و با لباس رزم به پیشروی ادامه داده بود.
***
سال ۸۵ قرار شد در یک منطقه ییلاقی خوشواش در شهر آمل سه شهید گمنام دفن شوند. از حجت‌الاسلام صمدی‌آملی نقل شده که:
«تلفن منزل بنده در خوشواش به صدا درآمد. از آن طرف صدای برادر سرهنگ جعفری به گوشم رسید. او می‌گفت: من باجناقی دارم به نام محمد‌قاسم کمالی که اهل آزادشهر استان گلستان است. دیشب(۲۴ شهریور ۸۵) از گرگان به خانه ما در آمل آمد که از این‌جا عازم تهران شود. شب برای وداع با شهدا به حسینیه سپاه آمدم و او را هم با خود آوردم. او صبح امروز عازم تهران شد و برای تشییع شهدای گمنام در خوشواش حضور نداشت. بعد از مراسم تشییع که به خانه برگشتم، یادداشتی از او به من دادند که نوشته بود: دیشب که به همراه شما برای وداع با شهیدان گمنام به حسینیه سپاه آمدم در حین مراسم و شور و هیجان جمعیت و عرض ارادت به ساحت شهیدان، در دلم نسبت به آن‌ها شک و تردیدی پیش آمد که شاید این‌‌ها پیکر شهیدان نباشد. پیکرهایی به مردم داده‌اند به اسم شهدای گمنام تا مردم را به هیجان آورند. وقتی برگشتیم منزل شما در عالم رویا دیدم، بدن‌های شهدا به صورت بدن تازه از دنیا رفته درآمده‌اند و در تابوت قرار دارند. یکی از آن سه شهید از سر جایش بلند شد و خطاب به من گفت: تو شک داری ما شهید باشیم ولی بدان که ما شهید هستیم و من محمد ابراهیمی هستم و شغل پدرم در راه‌آهن اهواز است. بعد از نقل این واقعه از طرف آقای جعفری پیگیر موضوع شدم تا ببینیم آیا شهید مفقود‌الاثری به نام محمد ابراهیمی داریم یا نه. مطلب از طریق یکی از دوستان در اهواز پیگیری شد و با گرفتن یک لیست از مراکز قانونی معلوم شد که در سراسر کشور ۳۴ نفر شهید مفقود‌الجسد به نام محمد ابراهیمی داریم که یکی از این‌ها مربوط به شهر اهواز است. این مطلب را طی تماسی با سردار سعادتی فرمانده ناحیه بسیج استان خوزستان مطرح کردم. سردار ضمن تحقیق در این مورد، سوم ماه رمضان سال ۸۵ تلفن کردند که در اهواز خانواده او را شناسایی کرده‌اند. نام پدرش عبدالحمید است و در اهواز سکونت دارند و فرزندشان در ۲۱ اسفند ۶۳ در عملیات بدر در شرق دجله به شهادت رسیده و جاویدالاثر شده. شهادتش را سپاه هم تایید کرده. شهید در لشکر۷ ولی‌عصر(عج) خوزستان بسیجی بوده.»
حجت‌الاسلام صمدی به اهواز رفت و خانواده شهید را پیدا کرد و جریان را به آن‌ها گفت. خبر در شهر و روستا پیچید. در آمل، مراسم با شکوهی برای ورود آن‌ها ترتیب داده شد. جالب بود که شهیدی از استان خوزستان، در منطقه‌ای بسیار خوش آب و هوا و سرسبز به خاک سپرده شده بود.
***
آقای عبدالحمید ابراهیمی پدر شهید هم گفته: «این که محمد در عالم رویا به عنوان یک نشانه، به شغل من اشاره داشته، به‌خاطر این بوده که از سال ۶۳ تا ۶۵ در منطقه هورالهویزه و شط‌علی و منطقه عملیاتی خیبر، مسئولیت جاده‌سازی در هور را به عهده داشتم. برای ما افتخار است که شهید ما در آن‌جا دفن شده. نمی‌گوییم که شهیدمان را بیاورید بلکه با افتخار برای زیارتش به آن‌جا می‌رویم.» پدر شهید وصیت کرده اگر صلاح بدانند و مقدور باشد، هر وقت از دنیا رفتند، ایشان را هم به خوشواش بیاورند و در کنار فرزندش دفن کنند.
شهید محمد ابراهیمی خود را به نام و با شغل پدرش معرفی کرد، اما نگفت بین آن سه شهید، کدام یکی است و  مزارش هم‌چنان در گمنامی است.
***
در این مدت، مردم منطقه علاقه عجیبی به این شهدا پیدا کرده‌اند. آن‌ها در طی سال‌ها با روح این شهیدان ارتباط معنوی خاصی گرفته‌اند و کراماتی هم دیده‌اند.
ارتباط عاطفی و محبوبیت این شهدا بین مردم آن منطقه باعث شده هر سال در سالگرد خاکسپاری، مردم و مسئولان شهر آمل یادواره برگزار کنند و میزبان خانواده شهید اهوازی شوند. این شهید به نقطه الفتی بین مازندران و خوزستان تبدیل شده. شهدا با زندگی، جهاد، شهادت و حتی مزارشان به زندگی مردم برکت می‌دهند.

نویسنده: اسرا مهدوی

مقاله ها مرتبط