۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

سانسور شاهنامه

سانسور شاهنامه

سانسور شاهنامه

جزئیات

بررسی تحریف شخصیت فردوسی و اثر ارزشمند او در دوره پهلوی اول/ به مناسبت ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی

25 اردیبهشت 1400
یکی از روش‌های انگلستان در دوره استعمار برای سلطه بر کشورهای اسلامی، زدودن هویت دینی مردمان آن سرزمین و ترویج ملی‌گرایی موهوم بوده است. پان‌ترکیسم، پان‌عربیسم، پان‌کردیسم و پان‌ایرانیسم از نتایج دوران سلطه استعمار بریتانیا بر کشورهای اسلامی است.
در ایران، اوج تبلیغ ملی‌گرایی و ترویج باستان‌گرایی در مقابل هویت دینی مردم، به دست روشنفکرنمایان غرب‌زده و وابسته به استعمار در دوره پهلوی اول اتفاق افتاد. در آن دوران یکی از شخصیت‌های دینی، فرهنگی و ادبی ایران که به‌شدت مورد تحریف و تهمت قرار گرفت تا به وسیله اثر ارزشمندش باستانگرایی ترویج شود حکیم ابوالقاسم فردوسی بود.
چرایی و چگونگی تحریف شخصیت و تهمت به او در زمان رضاشاه در مقاله زیر بررسی شده است.
 
هزاره فردوسی
بنا بر اعترافات صریح «اردشیر ریپورتر» در وصیتنامه‌اش که در سال ۱۳۵۰ چاپ شده، تنفر از مذهب و باستان‌گرایی در راس آموزه‌های او به رضاخان قرار داشت. این جاسوس انگلیس در ایران، رضاخان را از مقطع کودتای ۱۲۹۹ تا زمان مرگش برای پادشاهی آماده و تربیت کرده است. تاکید بر عظمت شاهان ایران در دوره باستان و مطرح کردن اسلام و روحانیت به عنوان عامل عقب‌ماندگی و بدبختی ایران و ایرانیان از دیگر تعلیمات او به پهلوی اول بود.
بر همین اساس هم دولت‌مردان انگلوفیل(وابسته به سفارت انگلستان) و فراماسونر رضاشاه در طول حدود دو دهه پادشاهی او به ترویج همین تفکر ‌پرداختند. دولتی کردن اوقاف و خارج کردن مدیریت آن از دست روحانیت، تعطیلی بسیاری از حوزه‌های علمیه شهرها و روستاها، کشف حجاب و ممنوعیت عزاداری برای اباعبدالله‌الحسین(ع) و در مقابل، ترویج تفکر و اندیشه‌های غربی در مدارس، ترویج مصرف کالاهای غربی و تقدیس باستان‌گرایی و کوروش‌پرستی از جمله این اقدامات بود. اقداماتی که هدف از آن‌ها ایجاد نوعی هویت جدید در ایرانیان بر محور آریایی‌گرایی(حذف اقوام و فرهنگ قومیتی) و حذف اندیشه و سبک زندگی دینی از زندگانی مردمان ایران‌زمین بود.
یکی از اقدامات حکومت رضاشاه برای تحقق این اهداف، برگزاری کنگره «هزاره فردوسی» بود. کنگره‌ای که برای تاثیرگذاری باید ابتدا چهره‌ای ضددین و باستان‌گرا از فردوسی به مردم نشان می‌داد و سپس شاهنامه‌ای را به نسل‌های بعد معرفی می‌کرد که مورد تایید فراماسونرها بود.
 
بلیت بخت‌آزمایی فردوسی
جالب توجه است که تا یک سال قبل از برگزاری کنگره هزاره فردوسی، حکومت رضاشاه هیچ توجهی به فردوسی و مقبره او نداشت. وضعیت مقبره این شاعر بزرگ حماسه‌سرا آن‌قدر بد بود که بانک ملی با مشارکت انجمن مفاخر در اواخر سال ۱۳۱۲ یعنی هفت ‌ماه قبل از برگزاری کنگره، اقدام به انتشار و فروش بلیت بخت‌آزمایی فردوسی با هدف جمع‌آوری پول برای تعمیر مزار فردوسی کرد. قرعه‌کشیِ این بلیت‌های بخت‌آزمایی هم قرار بود که در تاریخ اول تیر ۱۳۱۳ در تهران برگزار شود.
 
کارشناسان فراماسونر و جاسوس انگلیس کنگره
کنگره هزاره فردوسی بعد از مدت‌ها تبلیغ در روزنامه‌ها در ساعت ۹ صبح ۱۲ مهر ۱۳۱۳ افتتاح شد و محمدعلی فروغی به عنوان اولین سخنران به میهمانان داخلی و خارجی خوش‌آمد گفت. بعد از او علی‌اصغر حکمت وزیر فرهنگ در رثای فردوسی که ۳۰ سال برای سرودن شاهنامه و اعتلای زبان فارسی زحمت کشیده بود، به زبان فرانسه سخنرانی کرد. جناب وزیر در اختتامه کنگره هم لطف کرد و صحبت‌های خود را به زبان انگلیسی بیان کرد.
در این کنگره، پروفسور کریستین‌سن دانمارکی به عنوان نایب‌رئیس اول، پروفسور زاره آلمانی به عنوان نایب‌رئیس دوم، پروفسور هانری ماسه فرانسوی منشی اول و دکتر عبدالوهاب عزّام مصر به عنوان منشی دوم منصوب شدند.
نکته جالب کنگره این بود که عمده پژوهشگران و مقاله‌نویسان از رجال وابسته به سفارت انگلیس و عضو لژهای فراماسونری بودند. افرادی چون مشیرالدوله پیرنیا، علی‌اصغر حکمت، احمد کسروی، محمدعلی تربیت، بدیع‌الزمان فروزانفر، ذبیح‌الله صفا و...
بررسی مقالات این افراد که در کتاب هزاره فردوسی و مجلات ادبی آن دوره به چاپ رسیده نشان می‌دهد که آن‌ها با استناد به مقاله‌ها و کتاب‌های غربی‌ها درباره فردوسی، او را فردی ایران‌پرست، ضدعرب و اسلام و عاشق تفکر زرتشتی تصویر کرده‌اند. تا جایی که ذبیح‌الله صفا رسما در مقاله «شعوبیت فردوسی» در مجله مهر، فردوسی را ضدعرب و آتش‌پرست نامید و فریدون آدمیت هم در کتاب اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده اراجیف او را درباره ضداسلام و ضدرسول‌الله(ص) بودن فردوسی تایید کرد. گرچه باید انصاف داد که برخی از این باستانگرایان مانند عبدالحسین زرین‌کوب و ذبیح‌الله صفا در سنین پیری به قضاوت‌های اشتباه خود درباره فردوسی و بدبینی‌شان نسبت به اسلام و علمای اسلام اعتراف کردند، اما واقعیت این است که در آن زمان این روشنفکران غرب‌زده تصویری کاملا دروغ و سراسر تهمت از فردوسی و شاهنامه به مردم ارایه کردند. تصویری که با ماهیت شاهنامه تضادی اساسی داشت.
 
کدام فردوسی؟ کدام شاهنامه؟
حسن فرزند منصور با کنیه ابوالقاسم معروف به فردوسی در سال ۳۲۹.ق در روستای پاژ منطقه توس به دنیا آمد. پدرش از دهقانان و زمین‌داران مشهور زمانه خود بود. به همین دلیل فردوسی با تکیه بر ثروت پدری از ابتدای نوجوانی تا چندین دهه به کسب علوم دینی پرداخت.
خاندان فردوسی از اقلیت شیعه منطقه توس در آن دوران بودند و محبت او به خاندان رسالت در شاهنامه به عیان دیده می‌شود. اشعاری مانند:
منم بندۀ اهل بیت نبی/ ستایندۀ خاک پای وصی
برین زادم و هم برین بگذرم/ چنان دان که خاک پی حیدرم
فردوسی رسما در شاهنامه اشاره می‌کند که شاهنامه را به‌خاطر محبت حضرت رسول(ص) و مرتضی علی(ع) سروده:
كه فردوسی توسیِ پاك جفت/ نه این نامه بر نام محمود(سلطان‌محمود غزنوی) گفت
به نام نبی و علی گفته‌ام/ گهرهای معنی بسی سفته‌ام
و البته به‌خاطر سرودن چنین اشعاری بود که سلطان محمود غزنوی از شاهنامه او استقبال نکرد و واعظ ناصبی شهر هم به دلیل شیعه بودن فردوسی، بعد از وفاتش در سال ۴۱۱.ق اجازه دفن او را در قبرستان شهر نداد و بستگانش مجبور شدند او را در باغ خودش به خاک بسپارند.
در واقع فردوسی که از قضا بسیار هم متشرع بود و بر حجاب بانوان تاکید بسیار داشت نمی‌توانست برای روشنفکران عصر پهلوی اول که مدافع سیاست‌های حجاب‌زدایی رضاشاه بودند محبوب باشد. به‌طور مثال فردوسی در بیان داستان‌های مربوط دختران جمشید اولین پادشاه ایرانی و برادرزاده نوح نبی(ع) «پوشیده‌رویی» را صفت آن‌ها می‌داند:
دو پاکیزه از خانۀ جمشید/ برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بُدند/ سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده‌رویان یکی شهرناز/ دگر پاک‌دامن به نام ارنواز
هم‌چنین از زبان تهمینه همسر رستم می‌گوید:
یکی دخت شاه سمنگان منم/ ز پشت هژبر و پلنگان منم
به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست/ چو من زیر چرخ کبود اندکیست
کس از پرده بیرون ندیدی مرا/ نه هرگز کس آوا شنیدی مرا
با این همه، روشنفکران غرب‌زده وجوه دینی شخصیت فردوسی را منکر شده و تصویری دروغین از او به مردم نشان می‌دادند.
سانسور و حذف بخش‌هایی از شاهنامه که ضدیت جدی با مواضع و سیاست‌های حکومت پهلوی داشت از دیگر اقدامات روشنفکران غرب‌زده علیه فردوسی و اثر ارزشمند او بود. این افراد از سه دوره اصلی شاهنامه یعنی دوره «کیومرث تا جمشید»، «ضحاک تا دارا» و «اردشیر تا یزدگرد» فقط بخش‌های خاصی را بیان می‌کردند و با سانسور و حذف بخش‌های عقیدتی، روایتی جعلی از شاهنامه را به مردم نشان می‌دادند. مثلا از اشعار مربوط به رویارویی رستم فرخزاد(فرمانده سپاه یزدگرد که با رستم دستان فرق می‌کند) با سعدبن ابی‌وقاص، تنها مواضع ضدعرب فرخزاد را می‌آوردند، اما پاسخ‌های ابی‌وقاص به بدگویی‌های فرخزاد از اعراب و نقد وضعیت پادشاهان بیدادگر ساسانی را حذف می‌کردند. جالب است که حتی در بخش‌هایی از سخنان رستم فرخزاد که در زمان شکست سپاه ساسانی از سپاه اسلام بیان شده، بیزاری و خستگی این فرمانده بزرگ از حکومت ساسانی عیان است:
بر ایرانیان زار و گریان شدم/ ز ساسانیان نیز بریان شدم  
شاید به همین دلیل است که مردم ما امروز مثلا داستان‌های مربوط به رستم دستان(رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، هفت‌خوان رستم) را خوب می‌شناسند، اما چیزی از داستان فرانک و فریدون که برگرفته از داستان حضرت موسی(ع) و مادرش است نمی‌دانند یا چیزی از داستان‌های منوچهر پادشاه دادگستر شاهنامه نشنیده‌اند.
 
این فردوسی و این شاهنامه را به مخاطب بشناسانیم
متاسفانه براساس دروغ‌پردازی‌ها و تحریف‌هایی که روشنفکران غرب‌زده در دوره پهلوی علیه فردوسی و شاهنامه انجام دادند بخش زیادی از مردم ایران‌زمین شناخت کلیشه‌ای و غیرواقعی از فردوسی و شاهنامه دارند. لازم است که نویسندگان و صاحبان قلم بدون پیش‌فرض به سراغ خود شاهنامه رفته و تصویری واقعی و صحیح از آن به مردم نشان دهند. آن‌چنان که آیت‌الله‌ جوادی‌آملی در پیامی به جایزه ملی داستان‌های حماسی در تاریخ ۱۴ تیر ۱۳۹۸ گفتند «فردوسی مسئله توحید را حماسه‌ای کرد، مسئله ولایت و امامت و تشیع را حماسه‌ای کرد، بعد ایران موحد را، ایران اسلامی را در سایه توحید و ولایت زنده نگه‌داشت.»
جهان را بلندی و پستى تويی/ ندانم چه‌ای، هرچه هستى تويی
اين مرز حماسی حکيم بزرگ الهی در توحيد است. درباره ولايت حضرت امير شعرهای فراوانی گفته شده، اما بُعد حماسی‌اش اندک است. حکيم فردوسی مي‌گويد:
درست اين سخن قول پيغمبرست/ که من شهر علمم علی‌ام در است
 
نویسنده: انوشه میرمرعشی
 
منابع:
۱- ابوالحسنی(منذر)، علی، بوسه بر خاک پی حیدر؛ بحثی در ایمان و آرمان فردوسی، نشر عبرت، چاپ اول، ۱۳۷۸.
۲- زریری، رضا، مقاله «تجددگرایی و هویت ایرانی در عصر پهلوی»، ماهنامه زمانه، شماره ۴۰، دی ۱۳۸۴.
۳- مجموعه مقالات، «هزاره فردوسی»، نشر دنیای کتاب، چاپ اول، ۱۳۶۲.
۴- مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سندهای شماره ۳۲/۹۷۸۲۳ و ۳۳/۹۷۸۲۳.
۵- ناجی، محمد، مقاله «اندیشه سیاسی فردوسی»، فصلنامه فرهنگ پژوهش(دانشگاه باقرالعلوم)، شماره ۱۲، پاییز ۱۳۹۰.
۶- یاحقی، محمدجعفر، چنین گفت دهقان؛ کوتاه شده شاهنامه فردوسی، انتشارات آستان قدس رضوی(به‌نشر)، چاپ اول، ۱۳۹۴.
 

مقاله ها مرتبط