۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

خستگی‌ناپذیر

خستگی‌ناپذیر

خستگی‌ناپذیر

جزئیات

نگاهی به کارنامه رزمی سردار ذاکر حیدری

25 تیر 1399
سردار ذاکر حیدری در سال ۱۳۶۲ در لباس پاسداری به گروه توپخانه تازه‌تاسیس ۶۰ رسالت پیوست و پس از آموزش هدایت آتش، در یکی از آتشبار‌های گروه، مشغول به فعالیت شد. بعد از عملیات خیبر و در اوایل سال ۱۳۶۳ پس از اتمام ماموریت، از گروه توپخانه رسالت به لشکر عاشورا اعزام شد و به دلیل سابقه کاری در رسته توپخانه، در زمان سازماندهی لشکر به واحد توپخانه معرفی شد.
او از همان روزهای اول مورد توجه فرمانده واحد توپخانه قرار گرفت و از تجربیات او در موقعیت‌های حساسی چون دیده‌بانی و هدایت آتش استفاده می‌شد، به طوری‌ که در مدت کم با بروز لیاقت، پشتکار و شجاعت به فرماندهی آتشبار منصوب شد.
او پس از حضور در عملیات بدر، در اوایل سال ۱۳۶۴ برای گذراندن دوره مقدماتی توپخانه به دانشکده توپخانه سپاه اصفهان اعزام شد و بعد از سپری کردن دوره و کسب تخصص بیش‌تر و بالاتر، مسئولیت آتشبارهایی را به عهده گرفت که بر روی پل‌های شناور طراحی شده و در داخل نیزارهای هورالعظیم مستقر شده بودند.
در پاییز سال ۱۳۶۴ قرار شد توپخانه لشکر عاشورا برای عملیات والفجر8، علاوه بر پشتیبانی آتش محور لشکر، سازماندهی توپخانه چند لشکر همجوار از توپخانه‌های ارتش جمهوری اسلامی ایران را با راه‌اندازی مرکز هماهنگی پشتیبانی آتش آن‌ها، طرح‌ریزی و تامین کند. به همین خاطر، وجود شهید حیدری در آن مقطع در مرکز هماهنگی، یک نیاز ضروری بود.
در سال ۱۳۶۵ قرار بود عملیاتی در جبهه میانی شیخ‌صالح و ازگله انجام گیرد. شهید حیدری در این مقطع نیز مسئولیت طراحی قسمتی از آتش منطقه را بر عهده داشت. در میانه کار با بمباران سنگین شیمیایی که دشمن انجام داد، شهید حیدری آسیب‌ زیادی دید و به بیمارستان منتقل شد. اثرات شیمیایی تا آخرین روزها در اعضا و جوارح او ماندگار بود.
در عملیات کربلای۵ شهید حیدری ضمن انجام مسئولیت در جایگاه طراحی آتش، در روزهای اولیه عملیات به ‌عنوان رابط توپخانه در قرارگاه تاکتیکی لشکر در کنار فرمانده توپخانه حضور داشت و نقشی موثر در شکست پاتک‌های دشمن داشت.
شهید مدافع حرم ذاکر حیدریدر فروردین سال ۱۳۶۶ او مسئول عملیات توپخانه لشکر۳۱ عاشورا بود. چند روز قبل از عملیات کربلای۸ شهید حسن شفیع‌زاده ماموریت را ابلاغ کرد، اما همه نگران بودند که چگونه می‌توان با این امکانات محدود و کم برای شروع عملیات آماده شد، اما ذاکر حیدری با همان طمانینه قلبی و همت والا گفت «اصلا نگران نباشید. ان‌شاءالله به‌موقع آمادگی خودمان را اعلام می‌کنیم.» انصافا چند ساعت جلوتر از وقت مقرر هم اعلام آمادگی کرد.
در اواخر سال ۱۳۶۶ لشکر برای اجرای عملیات بیت‌المقدس۲ به منطقه ماووت عراق منتقل شد. در این عملیات، شهید حیدری به عنوان رابط توپخانه در قرارگاه تاکتیکی فرماندهی لشکر۳۱ عاشورا حضور داشت. او بعد از چند روز فعالیت به وسیله ترکش خمپاره از ناحیه سر و پا مجروح و برای مداوا به عقب منتقل شد که به علت شکستگی پا مدتی مجبور شد در خانه استراحت کند.
پس از بهبودی نسبی و به‌خاطر نیاز شدید گروه توپخانه رسالت، با درخواست سردار جهانسری که در آن مقطع فرماندهی گروه توپخانه و موشکی ۶۰ رسالت را بر عهده داشت، او از توپخانه لشکر به گروه توپخانه منتقل شد تا به عنوان جانشین عملیاتی گروه انتخاب شود. این ماموریت با آغاز عملیات والفجر۱۰ مصادف شده بود. او در طراحی آتش پشتیبانی این عملیات حضور پررنگی داشت.
پس از پایان عملیات والفجر۱۰ و با آغاز عملیات‌های آفندی دشمن و نفوذ منافقین به منطقه قصرشیرین و اسلام‌آباد، گروه توپخانه در آن منطقه حضور فعال داشت و شهید حیدری نیز به عنوان جانشین عملیات گروه، درگیر طراحی و استقرار توپ و کاتیوشا بود. بعد از عملیات مرصاد و پاکسازی منافقین از منطقه، برادر خلیلی مسئولیت عملیات گروه را به شهید حیدری سپرد.
حیدری در اواخر پاییز همان سال برای گذراندن دوره عالی توپخانه به همراه چهار نفر دیگر از رده‌های مختلف سپاه به دانشکده توپخانه ارتش در اصفهان اعزام شد و پس از سپری کردن دوره با رتبه ممتاز، برای ادامه خدمت به جایگاه خودش در عملیات بازگشت.
***
پس از رحلت امام عزیز که احتمال می‌رفت منافقین از محور قصرشیرین به کشور نفوذ کنند، شهید حیدری شب و روز نداشت. او عملیاتی را در منطقه کرمانشاه تا مرز طراحی کرده بود و برای مواضع توپخانه‌ها و طراحی آتش برنامه داشت. البته منافقین به‌خاطر ضربه‌ای که در عملیات مرصاد دیده بودند، از خیر حمله گذشتند.
در اواخر سال ۱۳۶۹ ماموریت جدیدی به گروه داده شد تا با انتقال به تبریز، مسئولیت پشتیبانی آتش منطقه شمال ‌غرب و قرارگاه حمزه سیدالشهدا را عهده‌دار شود. از آن تاریخ به بعد، صفحه جدیدی از رزم در تاریخ زندگی شهید حیدری آغاز شد. او از اولین روزهای ابلاغیه با حضور در قرارگاه حمزه و توجیه ماموریت، کارهای تخصصی خودش را برای کمک به فرماندهی قرارگاه برای تامین امنیت و آرام‌سازی منطقه و پاکسازی عوامل مزدور به کار گرفت. او هفته‌ها در منطقه بود و وقت برگشت به منزل را پیدا نمی‌کرد. بارها با نفوذ به منطقه آلوده و ناامن در داخل کشور عراق، افزایش دقت آتشبارها را افزایش ‌داد. کوه‌های سر به فلک کشیده کردستان، شاهد جانفشانی‌ها، رشادت‌ها و ایستادگی‌های این مرد بزرگ آذربایجان است.
برای او ماموریت در شب یا روز، تابستان یا زمستان فرقی نداشت. چه روزهایی که با بارش تند برف و باران، همراه با نیروهایش مشغول عملیات و اجرای آتش بود.
***
سردار حیدری در آخرین عملیات سال ۱۳۷۵ به فرماندهی شهید بزرگوار سردار کاظمی به عنوان مسئول عملیات توپخانه نقش بسزایی ایفا کرد و به برکت همان عملیات، مناطق کردستان امنیت کامل خود را به دست آورد تا مردم شریفش طعم آرامش را بچشند.
از اواخر سال ۱۳۷۵ و بعد از فراغت از ناامنی‌های کردستان و آذربایجان غربی، مدتی گردان‌های گروه توپخانه، ماموریت عملیاتی نداشتند. باید تدبیری می‌شد تا نیروها ضمن حفظ آمادگی قبلی، بر دانش خودشان نیز بیفزایند. به همین خاطر، سردار حیدری بار سنگین تمام اردوها، رزمایش‌ها و میدان‌های تیر را به جان خرید تا نیروهایش را بیش از پیش پرورش دهد.
آخرین مسئولیت سردار حیدری، جانشینی فرماندهی در گروه توپخانه و موشکی ۶۰ رسالت بود. او بعد از اتمام ماموریت و مسئولیت ۱۷ ساله خود در گروه ۶۰ رسالت، مدتی نیز در کارهای اطلاعاتی نیروی‌زمینی مشغول خدمت شد و مسئولیت یکی از مراکز اطلاعاتی را به عهده داشت. در این اثنا با درخواست فرمانده سپاه عاشورا سردار پورجمشیدیان، به سپاه عاشورا منتقل شد و مسئولیت عملیات را بر عهده گرفت. در این مسئولیت جدید نیز با تلاش شبانه‌روزی در ارتقای توان رزمی بسیجیان استان کوشید و در جریان وقوع زلزله ارسباران و ورزقان با توجه به مسئولیت و آشنایی دقیق به آن مناطق، با اکیپ‌های سپاه، شبانه‌روز برای نجات مردم زلزله‌زده خدمت کرد.
***
سردار حیدری در سال ۱۳۹۴ از سپاه بازنشسته شد، اما بازنشستگی نتوانست این مرد خستگی‌ناپذیر منطقه ورزقان را خانه‌نشین کند. او به جای استراحت و رفع خستگی بیش از ۳۲ سال خدمت طاقت‌فرسا، به فکر خدمتی تازه بود و در مقابل درخواست خانواده‌اش که می‌خواستند مدتی را به استراحت مشغول باشد با جدیت شعار «تا زنده‌ام، رزمنده‌ام» را تکرار می‌کرد. این جمله به صورت تابلو بر دیوار خانه او نصب بود. بنابراین رایزنی‌هایی برای اعزام به سوریه و یا عراق برای دفاع از حریم پیامبراسلام(ص) و ائمه‌اطهار(ع) به عمل آورد.
همین که سردار چهارباغی مسئول توپخانه سوریه با خبر می‌شود که حیدری برای خدمت در سوریه داوطلب است، سریعا مجوز ورود او به سوریه و پیوستن به مدافعان حرم را برایش تهیه می‌کند تا حیدری نیز به جمع رزمندگان‌ حرم ملحق شود.
سردار حیدری به همراه سردار سمایی با استفاده از تمام داشته‌های‌شان با آتش خشم الهی که از لوله‌های توپخانه و موشک‌اندازهای‌شان پرتاب می‌شد، عرصه را بر حرامیان تنگ کرده بودند. شهید سمایی از همسنگران دیرینه شهید حیدری بود که دوره دافوس را با هم گذرانده بودند و رفت و آمد خانوادگی داشتند. هنگامی که سردار سمایی شهید شد، دوستانی که در رکاب سردار حیدری بودند بیتابی و دلتنگی او را در فراق یار دیرینش مثال‌زدنی می‌دانند.
این دلتنگی ادامه داشت تا زمانی‌که پاداش تمام زحمات و رنج‌ها و نگرانی‌هایی را که در طول بیش از ۳۰ سال کشیده بود در بهترین موقعیت سرزمینی و در دفاع از حریم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و به دست شقی‌ترین انسان‌های قرن حاضر که کمر همت بسته بودند بعد از ۱۴۰۰ سال باز حرمت اهل بیت پیامبر(ص) را بشکنند، با شهادت گرفت.

نویسنده: زهرا عابدی

مقاله ها مرتبط