۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

چهار قطعه از پازل بزرگ فساد در حکومت پهلوی دوم

چهار قطعه از پازل بزرگ فساد در حکومت پهلوی دوم

چهار قطعه از پازل بزرگ فساد در حکومت پهلوی دوم

جزئیات

بررسی برش گونه تاریخ در دوره پهلوی دوم به دنبال چرایی همراهی مردم با قیام امام خمینی(ره)/ به بهانه ۱۷ خرداد، سالروز یورش وحشیانه رژيم پهلوی به مدرسه فیضیه در سال ۱۳۵۴

17 خرداد 1402
پهلویان غارتگر
رضا شاه، عاشق زمین بود. به هر جایی که سفر می‌کرد و زمین مرغوبی می‌دید، صاحب زمین مجبور می‌شد که آن زمین را تقدیم او کند و به املاک سلطنتی جناب رضا قلدر اضافه‌اش کند؛ اما داستان فرزندانش فرق می‌کرد. بیشتر آنها خیلی زمین‌خوار! نبودند ولی به جایش تا بی‌نهایت پول‌خوار! بودند. به‌ویژه وقتی پدرِپادشاهشان تبعید شد به جزیره موریس و برادرشان شاه شد. بالاخره رضاشاه چهار همسر رسمی داشت و از هرکدامشان محمدرضا پهلویهم چند فرزند. خیلی هم واضح بود که این فرزندان به ویژه پسران نباید موی دماغ سلطنت محمدرضا می‌شدند. پس برای دخالت نکردن‌شان در تصمیم‌گیری‌های سیاسی، محمدرضا آنها را آزاد گذاشته بود که هرچقدر و به هر شیوه که دلشان می‌خواهد و توانش را داشتند، از کیسه مردم ایران بدزدند. مثلاً «محمودرضا و اشرف» علاوه بر اینکه انحصار کاشت خشخاش را در ایران داشتند، کار اصلی‌شان قاچاق و تجارت انواع مواد مخدر بود، یا «شمس» و البته پسر اشرف یعنی «شهرام» به کار قاچاق اشیای عتیقه و آثار باستانی مشغول بودند. «غلامرضا» بازرس کل ارتش شاهنشاهی بود و از طریق پورسانت قراردادهای نظامی و اسلحه، حساب‌های سویس و آمریکایش را چاق! می‌کرد. عبدالرضا، فاطمه و... هم به اسم تجارت بین‌الملل، مشغول غارت منابع کشور بودند. «ملکه مادر» هم که چمدان چمدان طلا، سنگ‌های قیمتی و انواع جواهرات جمع می‌کرد. خب در چنین اوضاعی هم که محمدرضا شدیداً به عیاشی مشغول بود و دلالان جنسی‌ای مثل «علم» برای خوش خدمتی، به غرق شدن او در فساد، نقشی اساسی داشتند؛ بالاخره یکی باید به اوضاع کشور می‌رسید؟! آن «یکی» هم البته نخست وزیران رنگ و وارنگی بودند که بدون استثنا همه تربیت‌شده لژهای فراماسونری بودند و با سفارش دولتین انگلیس و آمریکا تعیین و تعویض می‌شدند و نخست وزیر هرچه نوکرتر، مقرب‌تر و دولتش مستدام‌تر!

همه نخست وزیران محمدرضا!
محمدرضا در طول ۳۷ سالی که سلطنت کرد، ۳۱ بار نخست‌وزیر عوض کرد! البته این را هم در نظر داشته باشید که «امیرعباس هویدا» ۱۳ سال نخست وزیر او بود و با این حساب به بعضی از وزرا تنها چند ماه وزارت می‌رسد. حالا اگر از «شاپور بختیار» و «ازهاری» که هر دو در بحبوحه انقلاب تنها یک ماه نخست‌وزیر بودند، بگذریم؛ «حسین علا» سه ماه در سال ۱۳۳۰.ش، «محمد ساعد مراغه‌ای» در سال ۱۳۲۳.ش، پنج ماه، «ابراهیم حکیمی» معروف به حکیم‌الملک استاد اعظم لژهای فراماسونری ایران، سه ماه در سال ۱۳۲۴.ش، «محسن صدر» پنج ماه در سال ۱۳۲۴.ش بر سر قدرت باقی ماندند. اوضاع بقیه نخست‌وزیرها کمی بهتر بود، مثلاً «منوچهر اقبال» سه سال، «اسدالله علم» سه سال، «علی امینی» سه سال، «فضل‌الله زاهدی» دو سال، «حسنعلی منصور» یک سال، بر سر قدرت ماندند.
اما حالا دلیل اینکه چرا هویدا ۱۳ سال توانست نخست وزیر باقی بماند را می‌توان از زبان ملکه مادر ـ مادر محمدرضا ـ شنید. در صفحه ۴۰۷ خاطرات او آمده که: «هویدا گاهی اوقات پیش‌بینی‌های عجیب و غریب می‌کرد و از قضا پیش‌بینی‌هایش هم اکثراً درست از آب در می‌آمدند! محمدرضا در امور پیش‌بینی‌های هویدا معتقد بود که او هیچ علم غیبی ندارد بلکه دوستانش در آمریکا و انگلستان به او اخبار می‌دهند... تا زمان هویدا هیچ محمدرضا پهلوینخست‌وزیری در ایران نیامده بود که بتواند رضایت محمدرضا و برادران و خواهرانش را یکجا جلب کند و مورد توجه فرح و فامیل او هم باشد.
اینکه یک آدم بتواند رضایت همه را یکجا جلب کند البته از هنرهای اوست(!). هویدا می‌گفت هیچ امری بدون اطلاع و صلاحدید لندن صورت نمی‌گیرد!...» و البته در مورد هویدا به این نکته هم باید توجه داشت که او پسر حبیب‌الله عین‌الملک بود و پدربزرگش هم رضا قناد شیرازی، شوهر خواهر میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله. پدربزرگ هویدا کاتب بهاء هم بود و جزو بهائیان تبعیدی به عکا. در زمان رضاشاه پدرش از عکا به عنوان مامور ویژه انگلستان به ایران آمد و به ارکان سیاست نفوذ کرد تا پسرش از این طریق در طول ۱۳ سالی که نخست وزیر بود، بهائیان را در تمام ارکان فرهنگ و سیاست و اقتصاد نفوذ دهد. با این پیشینه راحت‌تر می‌توان درک کرد که چرا هویدا ۱۳ سال بر سر قدرت باقی ماند.

داستان محمدرضا و اسرائیل!
«مئیر عزری» سفیر اسرائیل در ایران بود و البته نماینده باج سبیل دادن به پهلوی‌ها و سیاسیون درباری تا از قِبل آن هر نوع غارتگری که اسرائیل دلش می‌خواست از ثروت و منابع ایران بکند. او در صفحه ۲۰۸ جلد دو کتاب خاطراتش ـ یادنامه ـ درباره این نوع غارتگری‌ها اینگونه اعتراف می‌کند: «زنده یاد ایوب ربنو، زاده همدان بود و بی آنکه دانش باستان‌شناسی را در دانشگاهی قرار گرفته باشد، از شناخته‌شده‌ترین و نام‌آورترین کارشناسان یادگارهای باستانی (عتیقه‌جات) در جهان بود. موزه‌های جهان سخن و ارزیابی نامبرده را همواره می‌پذیرفتند و از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود. دربار ایران او را کارشناسی نام‌آور می‌شناخت، به ویژه در زمینه باستان‌شناسی رایزن شهبانو بود...چند سالی پس از گشایش سفارت اسرائیل در ایران که موشه دایان برای نخستین بار به ایران آمده بود با ربنو دوستی نزدیکی پیدا کرد. گفت و گوهای شیرین آنان همواره در زمینه هنرهای زیبای مردم دوران‌های گذشته و بررسی یادگارهای ارزنده و فرهنگ باستانیان می‌بود. هرگاه که زنده یاد موشه دایان به ایران می‌آمد از ایوب دیدار می‌کرد، هر دو از ارزیابی یافته‌های تازه (عتیقه‌های تازه کشف شده) خرسند و خشنود بودند.»
البته موشه دایان و جناب ربنو که آثار فرهنگی و باستانی سرزمین ما را می‌دزدیدند و با گرفتن حق دلالی چرب آنها را به موزه‌های بزرگ جهان می‌فروختند، باید هم از کشف یافته‌های تازه باستانی در ایران! خوشحال و خشنود می‌شدند...
البته مسلم بدانید که این غارتگری‌ها به همین موارد ختم نمی‌شده و مواردی چون دادن امتیازات ویژه به شرکت‌های نفتی اسرائیلی در بستن قراردادهای نفتی، قراردادهایی تحت عنوان توسعه کشاورزی ایران و... از جمله این غارتگری‌ها بوده است. اما شاید یکی از جالب‌ترین این قراردادها، قراردادی است که امیرعباس هویدا با اسرائیل امضا می‌کند تا براساس آن دو کمپانی بزرگ اسرائیلی به نام‌های «سوپر گاز» و «سویرول» بخشی از منطقه شمال و غرب تهران را لوله‌کشی گاز کند. این قرارداد در سال ۱۳۳۹.ش امضا می‌شود و در همان ابتدا هم دولت ایران کل مبلغ اجرای این پروژه را به مسئولان اسرائیلی این دو کمپانی پرداخت می‌کند. اما جالب است که تا زمان پیروزی انقلاب یعنی ۱۸ سال بعد از انعقاد این قرارداد نه تنها لوله‌کشی‌ها انجام نشده بود که حتی به بهانه اجرای این پروژه، اسرائیلی‌ها به دفعات پول‌های کلان دیگری از شهرداری تهران گرفته بودند و صد البته که این موارد جدای از مبالغ کلانی بوده که دربار تا سال‌ها برای آموزش شکنجه مأموران ساواک به سران موساد در اسرائیل می‌پرداخته است...

بچه خوکی که آتش افروخت!
محمدرضا پهلویفرح از کودکی در مدرسه آمریکایی‌ها درس خوانده بود و دوره دبیرستان را هم در یک مدرسه مسیونرهای مذهبی فرانسوی گذرانده بود. همه آموزه‌های او از همان کودکی غربی بود. برای دانشگاه هم که به فرانسه رفته بود و در دانشگاه سوربون معماری خوانده بود. برای همین به غیر از آن گرایشات تفکرات غربی، در سال‌های دانشجویی تفکرات چپی و مارکسیستی هم به پایه تفکراتش اضافه شده بود و خیلی بیشتر از سال‌های نوجوانی‌اش ضدمذهب و دنیاگرا شده بود. وقتی فرح با محمدرضا ازدواج کرد و پول و ثروت مردم ایران را در ید قدرت شوهرش دید، مسلماً خواست که در مسابقه غارت منابع از خانواده محمدرضا عقب نیافتد و اینطوری برنامه‌ای ضدمذهب، ضدفرهنگ ملی و ضداخلاق را آغاز کرد به نام «جشن هنر شیراز». این برنامه در ده دوره برگزار شد. اولین دوره‌اش را فرح و تیمش در سال ۱۳۴۶.ش برگزار کردند و فرح در آن رسماً اعلام کرد که این جشنواره برای شناساندن فرهنگ ایران به همه مردم ایران و جهان است و بعد آشنا کردن مردم ایران با هنر متجدد! اما جالب است که در طی ده دوره به غیر از نمایشی مضحک از صنایع دستی که داشت بخاطر بی‌توجهی مسئولان وقت نابود می‌شد، تنها هنر غربی بود که نمایش داده می‌شد و هیچ خبری از اعتلای فرهنگ ایرانی نبود.
در سال ۱۳۴۸ چون فرح از گروه‌های موسیقی مدرن و آوانگارد غربی برای اجرای برنامه دعوت کرده بود، صدای اعتراض علما و مردم بر آسمان رفت. سال بعدش به خاطر دعوت از یک گروه نمایش هندی که با رقص نمایش رستم و سهراب را اجرا می‌کردند و باورهای حماسی و آئینی مردم را به سخره گرفته بودند، اعتراض‌ها بر هوا رفت. اما اساسی‌ترین اعتراض‌ها که به قیام مردم شیراز انجامید، زمانی بود که یک گروه نمایش مجارستانی در یک اجرای خیابانی نمایش خود در دهمین دوره برگزاری این جشنواره، در ملا عام صحنه آمیزش جنسی یک زن و مرد را اجرا کردند. نام این نمایش «خوک، بچه، آتش» بود. نمایشی که به‌خاطر ابتذالش یکی از پایه‌های قیام مردم را علیه جشنواره‌ای کاملاً غربی و ضد مذهب ایجاد کرد. قیامی که در نهایت به جریان بنیادین انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) انجامید تا مردم خسته از غارتگری و فساد و وابستگی به بیگانه، نظامی اسلامی را خواهان شوند.

منابع:
۱. «ملکه پهلوی» ـ خاطرات تاج الملوک ـ بنیاد تاریخ شفاهی، نشر به‌آفرین
۲. «سی و هفت سال» ـ نوشته احمد سمیعی ـ انتشارات شباویز
۳. «دربار به روایت دربار» ـ فساد مالی اقتصادی ـ نوشته ریحانه درودی ـ مرکز اسناد انقلاب اسلامی
۴. بولتن نقد و بررسی «یادنامه» ـ خاطرات مئیر عزری ـ دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
۵. «بازیچه شهبانو» ‌ـ جشن هنر شیراز ـ نوشته فاطمه شیرین ـ مرکز اسناد انقلاب اسلامی

نویسنده: انوشه میرمرعشی

مقاله ها مرتبط