۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

وزنه انقلاب

وزنه انقلاب

وزنه انقلاب

جزئیات

داستان انقلاب-۴۰، ترور مهدی عراقی/ به مناسبت ۴ شهریور،‌ سالروز شهادت شهید عراقی

4 شهریور 1402
شهید مهدی عراقیدر زمانی که این شماره از مجله فکه به زیور طبع آراسته و حالا منتشر شده است، حدود شش ماه از ۴۴ سالگی انقلاب اسلامی ایران، نخستین انقلاب پیروز و به ثمر رسیده تاریخ شیعیان گذشته است و این فراز مهم تاریخ اسلام در پنجمین دهه خود قرار گرفته. انقلابی که در عمر خود فرازونشیبهایی داشته و از گردنه‌های بس خوفناکی گذشته و توفان‌ها و سیلاب‌هایی را پشت سر نهاده و به کوری چشم بدخواهان جوانی را گذرانده و در آستانه میانسالی است. سرگذشت انقلاب اسلامی ایران که هر روز آن به اندازه عمر یک ملت گذشته، دستخوش جریان‌ها و اتفاقات و رویدادهایی بوده که هرکدام به اندازه مثنوی هفتاد من کاغذ سخن در کنه ذات خود دارند. داستان‌هایی که هرکدام جای بسی تحلیل دارند و تبیین‌شان به کرسی‌های اختصاصی در کالج‌ها نیازمند است. آن‌چه که در ماهنامه فکه به شما پیشکش می‌شود خلاصه نقل داستان‌های این انقلاب است. داستان‌هایی خواندنی که تجدید خاطره‌ای است برای گذشتگان، بازخوانی است برای نسل حاضر و میراثی است برای آیندگان.


محمدمهدی حاج‌ابراهیم عراقی معروف به مهدی عراقی ۱۴ شهریور ۱۳۰۹ در محله پاچنار تهران به دنیا آمد. ۹ سالش بود که به مدرسه مروی رفت و بعد، راه مدرسه دارالفنون را در پیش گرفت و در همان زمان بود که آشنایی‌اش با نواب‌صفوی موجب شد عضو جمعیت فداییان اسلام شود. این آشنایی‌‌ روحیه مبارزاتی او را هم تقویت ‌کرد و همین کافی بود تا وقتی برای کمک به پدر و امرار معاش خانواده، به کوره آجرپزی و کار فخاری برود، همان‌جا تمرین تیراندازی هم بکند. کوره‌هایی که دیوار بلند کاهگلی داشتند و موجب می‌شدند صدای تیراندازی بیرون نرود. گرچه گاهی هم برای تمرین به معدن زغال‌سنگ زیاران می‌رفت چون می‌دانست که از تیراندازی در کوه‌های قزوین سروصدایی تولید نمی‌شود.
***
اولین حرکت عراقی در تاریخ معاصر، مشارکت او در ترور عبدالحسین هژیر نخست‌وزیر بهایی شاه و حامی اسرائیل بود. مشارکتی که در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ مرگ هژیر را در پی داشت. گرچه تیر آخر را سیدحسین امامی زد، اما نام فداییان اسلام و مهدی عراقی در این ترور به چشم می‌خورد. از این‌رو وقتی نواب‌صفوی را بازداشت کردند، عراقی به همراه ۵۲ معترض دیگر وارد زندان قصر شدند و بست نشستند و حتی موفق شدند به رهبری عراقی، یک بند زندان را بگیرند. آن‌ها اعلام کردند تا آزادی نواب‌صفوی در زندان خواهند ماند، اما خیانت توده‌ای‌ها و همکاری‌شان با رژیم موجب شد همه معترضان بازداشت شدند و با دستبند و پابند روانۀ ‌بند کردندشان. مهدی عراقی شش ماه بعد آزاد شد ولی شرایط بعد از کودتای ۲۸ مرداد و سپس تیرباران نواب‌صفوی، تب مبارزه را تا مدت‌ها فرونشاند.
***
با شروع نهضت اسلامی در ابتدای دهه ۴۰ که در اعتراض به لایحه ضداسلامی انجمن‌های ایالتی و ولایتی تجلی پیدا کرد، مهدی عراقی هم به این جریان پیوست. آشنایی با امام خمینی، امید مبارزه را دوباره در دلش زنده کرد. پس از سخنرانی پرشور امام در عاشورای ۱۳۴۲، همه در پی برگزاری عزاداری پرشکوه بودند. مهدی عراقی به سراغ طیب حاج‌رضایی همان حامی شاه در کودتای سال ۱۳۳۲ رفت. دیداری که ابتدا با اکراه طیب همراه بود، اما حرف‌های مهدی عراقی در طیب اثر کرد و ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ طیب دسته بزرگ عاشورا را از میدان قیام تا دانشگاه تهران به راه انداخت. دسته‌ای که وقتی به دانشگاه رسید، مهدی عراقی زیر سردر دانشگاه تهران رفت و سخنرانی کرد. این، همۀ حضور عراقی در نهضت امام خمینی نبود.
***
امام خمینی و شهید مهدی عراقیسال بعد که لایحه الحاقیه قرارداد وین موسوم به کاپیتولاسیون به صورت غیرعلنی و محرمانه در مجلس به تصویب رسید، مهدی عراقی نقش بارزی در رساندن متن لایحه محرمانه به امام داشت. او از طریق یکی از آشنایانش در مجلس به متن لایحه دست پیدا کرد و متن را به امام رساند و امام هم آن سخنرانی آتشین را کرد.
گرچه این سخنرانی به بهای تبعید امام تمام و به نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران بدل شد، اما همین بس که واکنش عراقی و همرزمانش در هیات‌های موتلفه اسلامی، ترور حسنعلی منصور به تلافی تبعید امام بود. آن‌ها ۱۹ بهمن ۱۳۴۳ منصور را در میدان بهارستان ترور کردند و همگی به جز سیدعلی اندرزگو بازداشت شدند. عراقی مثل بقیه حکم اعدام گرفت، اما قبل از اجرای حکم، با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد.
***
او در زندان قصر، حکم پدر را برای زندانیان داشت و سعی می‌کرد با همه حتی با اعضای سازمان مجاهدین خلق هم مدارا کند. چرا که معتقد بود این‌ها فرزندان خودمان هستند و باید با آن‌ها مدارا کنیم، اما پس از تغییر ایدئولوژی مجاهدین به مارکسیسم، از آن‌ها رویگردان شد و حتی در جریان «نقل فتوا» به نجاست مارکسیست‌ها معتقد بود.
او تلاش زیادی کرد تا توزیع غذای مذهبی‌ها با مارکسیست‌ها جدا شود و تا آن‌جا پیش رفت که خودش به آشپزخانه رفت، غذا طبخ کرد و آستین‌ها را بالا زد و توزیع‌ کننده غذا هم شد. او در بهار ۱۳۵۶ به همراه برخی اعضای موتلفه از زندان آزاد شد.
***
عراقی با پیام امام در سال ۱۳۵۷ تلاش زیادی کرد که گروه‌های اسلامی هم‌چون منصورون، موحدون، صف، بدر و فلاح را متحد کند. او موفق شد برخی را به بازوی مسلح و فنی اجتماع‌های بزرگ و راهپیمایی‌ها تبدیل کند.
با مهاجرت امام به پاریس، عراقی به پیشنهاد آیت‌الله بهشتی به فرانسه رفت و محافظ امام شد. او در نوفل‌لوشاتو علاوه بر ارسال نوارها و اعلامیه‌ها به ایران، مسئولیت تدارکات و تهیه غذا را هم بر عهده گرفت. آذر ۱۳۵۷ برای ساماندهی تظاهرات تاسوعا و عاشورای به تهران آمد و پس از انجام موفقیت‌‌آمیز تظاهرات، مجددا رهسپار فرانسه شد.
***
امام خمینی و شهید مهدی عراقیپس از فرار شاه، وقتی بختیار به خبرنگاران اعلام کرد اجازه ورود امام را نمی‌دهد، مهدی عراقی از پاریس بختیار را تهدید کرد که «ما تا حالا چهار نخست‌وزیر ترور کرده‌ایم و ترور تو کار سختی نیست.» در نهایت، بختیار فرودگاه‌ها را باز کرد و ۱۲ بهمن، عراقی به همراه امام ‌خمینی به ایران بازگشت.
عراقی در همه روزهای انقلاب تا ۲۲ بهمن در کنار امام بود و علاوه بر آن سعی می‌کرد مدیریت بخش اعظمی از امور مدرسه رفاه و حتی انقلاب را بر عهده بگیرد. فردای پیروزی انقلاب به ریاست زندان قصر منصوب شد و سعی کرد با همکاری اسدالله لاجوردی وضعیت زندان قصر و بقیه زندان‌ها را تغییر دهد.
او در بهار ۱۳۵۸ به شورای مرکزی بنیاد مستضعفان رفت، اما بحران محتوایی و مالی در روزنامه کیهان موجب شد که امام، او را نماینده خود در این روزنامه کند. با همت عراقی عضو بنیاد مستضعفان و حسین مهدیان تاجر آهن، کیهان از بحران نجات پیدا کرد.
***
مهدی عراقی هر روز صبح به خیابان پاسداران، انتهای خیابان زمرد به درِ خانه حسین مهدیان می‌رفت تا با هم روانه روزنامه کیهان شوند. تا این که چهارم شهریور ۱۳۵۸ به دست اعضای گروه فرقان ترور شد.
فرقانی‌ها که پیش از این قرنی، مطهری و حاج‌طرخانی را برای نابودی مثلث «زر و زور و تزویر» ترور کرده بودند، آن روز با مسلسل یوزی به سراغ عراقی و مهدیان رفتند. همان سلاحی که تیرهایش از بدنه خودرو نیز رد می‌شد. فرقانی‌ها سوار بر موتور هوندا ناگهان از کمینگاه سر خیابان بیرون آمدند و یوسفی ۲۲ ساله از روی موتور، سرنشینان خودرو را به رگبار بست. گلوله اول به گردن مهدی عراقی اصابت کرد و او را به شهادت رساند. حسام عراقی و حسین مهدیان به بیمارستان ایرانمهر قلهک منتقل شدند. هنوز آمبولانس به بیمارستان نرسیده بود که حسام هم به پدر پیوست. پیکرهای مهدی عراقی و فرزندش به حسینیه ارشاد منتقل و در تشییعی باشکوه به قم برده شدند.
***
نیم میلیون نفر از مردم قم در انتظار ورود شهدا به شهر بودند و از همه بیش‌تر، امام خمینی ورود پیکر عراقی را انتظار می‌کشید. امام از میدان سعدی تا نزدیک حرم حضرت معصومه(س) عراقی و فرزندش را تشییع کرد و حتی آخر شب به حرم رفت و بر سر مزار عراقی ۲۰ دقیقه‌ای نشست. امام در شهادت عراقی فرمود « شهید عراقی نباید در رختخواب از دنیا می‌رفت. باید شهید می‌شد و این‌گونه شد.»

نویسنده: محمدگرشاسبی

مقاله ها مرتبط