۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

شکست سینما

شکست سینما

شکست سینما

جزئیات

به مناسبت ۷ دی، روز جهانی سینما

7 دی 1402
در عالم سینما، موفقیت فیلم‌ها را از روی گیشه می‌سنجند. در ایران هم مثل همه جای دنیا همین‌طور است. وقتی فیلمی از آن یکی بیشتر می‌فروشد، می‌گویند مورد اقبال عمومی قرار گرفته‌است. در ایران معمولا فیلم‌ها اکران نوروزی می‌گیرند و بعد از تعطیلات، سینماگران شروع می‌کنند به شمارش درآمدهای‌شان. درست از همین‌جا حرف و حدیث‌ها شروع می‌شود و پرفروش‌‌ترین فیلم‌ها با بقیه مقایسه می‌شوند.
در این روزها، از فروش کمِ فیلمی حرف می‌زنند که درباره یکی از قهرمانان مردم ساخته شده‌است. می‌گویند یک‌دهمِ فیلم دیگری فروخته که تمامش بزن‌وبخوان است. شاخک‌های تحلیل‌گران از متخصص و غیرمتخصص به جنبش درآمده‌است که انگار مردم قید قهرمان‌های خودشان را زده‌اند و دنبال خوش‌باشی‌های لحظه‌ای افتاده‌اند. این نوع تحلیل، یعنی تحلیل بر اساس گیشه، اگر در همه‌جای دنیا جواب بدهد، در ایران جواب نمی‌دهد. معیارهای ایران و ایرانی با همه جای عالم فرق می‌کند.
فروشِ کم یک فیلم در ایران، شکست گیشه نیست. شکست سینماست. سینمایی که مردم را از خودش دل‌گیر کرده. سینمایی که پر است از بازیگرانی که نه فقط روی پرده نقره‌ای، برای مردم هم نقش بازی می‌کنند. نقش قهرمان‌ها را می‌پذیرند، به زبان مردم حرف می‌زنند، اصلا حرف دل مردم را می‌زنند، از دردهای مردم می‌گویند؛ ولی به محض اینکه گریم‌شان را پاک کردند و لباس مردم را از تن درآوردند، هوای نفس‌شان را بلغور می‌کنند. بعضی‌های‌شان بازی با مردم را ادامه ‌می‌دهند و درباره مسائل مُلک و مملکت موضع می‌گیرند، ولی طوری که حرف‌شان می‌شود حکایتِ آن مرغی که هم در عزا می‌کُشندش و هم عروسی. چنان دوپهلو که هرکس می‌تواند برایش منظوری ۱۸۰ درجه‌ای متصور بشود.
امروز سینمای ایران برخلاف هنرهای دیگر مثل شعر و کتاب و تقریبا موسیقی که از دست جماعت دورو درآمده، پر شده‌است از چهره‌های دوگانه و منافق‌صفتی که حالِ بیننده را دگرگون می‌کنند. ملت به تماشای ادا و اصول چنین کسانی رغبت ندارد. کسانی که جلوی دوربین حرف ملت را می‌زنند، ولی سرِ بزنگاه‌ها پشتش را خالی می‌کنند و با غریبه‌ها می‌پرند، تماشا ندارند. وقتی هنرپیشه‌ای در عالم حقیقت، تمام زحمت‌های چندین‌وچند ساله مردم را به ثمن بخس می‌فروشد و دست رد بر سینه مردم می‌زند، مردم هم موقع نمایش هنرش، با مشت به تخت سینه‌اش می‌کوبند.
بعضی‌ها گمان ‌نکنند که مردم به سینما نمی‌روند، چون با قهرمان‌های‌شان که در واقع بچه‌های‌شان هستند، قهر کرده‌اند. مردم از رفتار منافقانه و نقش بازی کردن عده‌ای بی‌هویتِ ملی بیزار شده‌اند. کم فروختن فیلمی به ‌اصطلاح فاخر در برابر فیلمی سرگرم‌کننده، نشانه پشت کردن مردم به قهرمانانش نیست، بلکه دلیل قهر مردم با بعضی چهره‌ها یا سلبریتی‌هاست.
امروز وظیفه کارگردان‌های ارزشی روشن است، اگر تمایل دارند زندگی مردم را بسازند و به اقبال مردم اهمیت می‌دهند، اگر برای مبلغ گیشه حساب باز کرده‌اند، نسل هنرمندان را عوض کنند و چهره‌های نو و بی‌سابقه به میدان هنرپیشگی بیاورند. این صحنه فعلا از غریبه‌ها بیشتر خوشش می‌آید.

نویسنده: زهره علی‌عسگری

مقاله ها مرتبط